چهارده

روزی که زنم بوسه به شش گوش ضریحش
وقت است که جان من دلداده بگیرد

سیزده

افتاده ام در آتش عشقت، چه آتشی
در آتشی که فکر جهنم نمی کنم

دوازده

من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام
کمرم جز به در خانه تو تا نشود

یازده

زخمِ شرمندگی اهل حرم با تو چه كرد
كه زمينگير ­ترين ساقی دنيا شده‌ای 

ده

بعد از تو
     خاک بر سر هر چه که غیر توست...   
.
.
.
یا حسین

نه

هر کسی را بهر کاری ساختند ...

کار ما گریه برای زینب "سلام الله علیها" است

هشت

پدر و مادر و فرزند و عیالم، نوکر

 پدر و مادر و فرزند و عیالت، ارباب 

خرج آقا شدن اکثر نوکرها شد 

بدنت، زخم تنت، مال و منالت، ارباب

هفت

اگر تو باشی و یاد تو باشد و اشکم
برای نوکر این خانه هرکجا خوب است

شش

با دستِ بسته است ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست

پنج

احساس قلبی یک عمر عاشــــقی ست:
من عشق می کنم که حسین"علیه السلام" صاحب من است

چهار

من کزین فاصله غارت زده ی چشم توام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟

سه

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است

دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است


دو

چون زهر تمام جگرم را سوزاند
هر آب که بی نام تو خوردم ارباب
روضه خوان روضه ی معجر میخواند
بی غیرتی ام بود نمردم ارباب

یک

نوکری حرمت پادشهی دو سراست
به خدا این سمتم را به دو عالم ندهم