وقتی نامش را می بری دلت قرص و محکم می شود ...

انگار هیچ نبوده و نیست !

تکرار که می کنی پس لرزه های وجودت آرام تر می شود ، اصلآ انگار نبوده جز آرامشی در این وجود ...

وقتی می گویی همه چی با تو ،

دیگر خیالت راحت می شود و کنار می نشینی فقط تماشا می کنی

می دانی که برایت کم نمی گذارد

اما باز این افکار نچشیده ی او ، رهایت نمی کند هر روز مدام تکرار می کند

راستی نکند یادش رود که ...!!!

اما نمی دانی که او تمام ندانسته هایت را هم برایت حل می کند

پریشان تر که می شوی به دلت می اندازد که بگویی و بخوانی

نامش را ...

حسین حسین حسین