۱

چشم انتظاری سخت است اگر که فرجامش سایه ی سنگینِ پلک ها باشد ...

و

سخت تر آنکه

 پلک ها بی اذنِ تو

با هجوم بارشِ بی امان این انتظار را پایان دهد ...

۲

بوی گردنکشی می آید از این بالانشینِ مدام بارش زا ؛

۳

انگار دیگر خشکیِ چشمانم از زیر بارشِ مدامِ تو بیرون آمد

امروز را  "دحو الارضِ" چشمانم بنام !

۴

هنوز این خشکی در جست و جوی مدامِ تو بالا می آید

از نو مدفونش نکن در زیرِ پرده ی فراموشی ...

۵

نگاهم را نگه دار به یک آه ...

الخیر فی نگاهِ تو ، یا ایها العزیز !