کمی دیر !
ببخش دیگر دوستت ندارم .
یک اتفاقی افتاده در حوالی دلم که می خواهد تو را دوست نداشته باشد تا همیشه
و باید اعتراف کنم چند روز و چند شب است به این فکر می کنم اگر دوست نداشته باشم چه می شود
و بعد فکر می کنم نمی شود؛
اما دقیقآ در لحظه ای از امروز وضعیتم را خراب کردی
و باید اعتراف کنم زمانی که می گذرد دیگر جبران نمی شود
و باید اعتراف کنم چون کلماتی تکراری می پیچم از حرفهایت .
ببخش دیگر دوستت ندارم و مرا برای گذشته ببخش ؛
برای روزهایی که به انتظار آمدنم معطلت کردم
برای روزهایی که تو را با میز تنها گذاشتم .
مرا ببخش . . .
* از رادیو گوش کردن های شبانه ام
+ نوشته شده در ساعت توسط
|