چقدر آشنایید .

آیا شما همان کسی نیستید که صبح ها خورشید را بیدار می کند تا خواب نماند .

شوخی کردم ؛ اما واقعا آشنایید .

فهمیدم شما معروفترین گلی هستید که در افسانه ها بر روی دورترین قله مخوف داستان می رویَد .

قبول ، شوخی خوبی نبود ، اما جدی می گویم آشنایید .

به نظرم شما را دوست دارم .

به نظرتان شما را دوست دارم ؟

چقدر آشنایید .

همان کسی نیستید که 

دستان لم داده بر مبلش، فرمانروای خانه من بود 

و آهنگ صدایش سمفونی جدید بتهوون پس از مرگ ؟

آیا شما همانی نیستید که خنده هایتان قند را تجدید می کرد در قندان

و شیرینی نگاهتان از شکرستان هند نیامده بود؟

آیا شما همانی نیستید که در چشمانم تکثیر می شوید ؟

آیا دوستم نداشتید 

با صدای بلند و چکمه های بازیگوش و من آیا شما را نمی خواستم همیشه ؟

و من آیا شما را نمی خواستم همیشه ؟

واقعا آشنایید ...

از رادیو گوش کردن های شبانه ام