ببخشید شما ؟!
چقدر آشنایید .
آیا شما همان کسی نیستید که صبح ها خورشید را بیدار می کند تا خواب نماند .
شوخی کردم ؛ اما واقعا آشنایید .
فهمیدم شما معروفترین گلی هستید که در افسانه ها بر روی دورترین قله مخوف داستان می رویَد .
قبول ، شوخی خوبی نبود ، اما جدی می گویم آشنایید .
به نظرم شما را دوست دارم .
به نظرتان شما را دوست دارم ؟
چقدر آشنایید .
همان کسی نیستید که
دستان لم داده بر مبلش، فرمانروای خانه من بود
و آهنگ صدایش سمفونی جدید بتهوون پس از مرگ ؟
آیا شما همانی نیستید که خنده هایتان قند را تجدید می کرد در قندان
و شیرینی نگاهتان از شکرستان هند نیامده بود؟
آیا شما همانی نیستید که در چشمانم تکثیر می شوید ؟
آیا دوستم نداشتید
با صدای بلند و چکمه های بازیگوش و من آیا شما را نمی خواستم همیشه ؟
و من آیا شما را نمی خواستم همیشه ؟
واقعا آشنایید ...
* از رادیو گوش کردن های شبانه ام